شاخصههای خردمند و خردورزی در آیـنه قـرآن
کمال صدقیان
قرآن و آموزههای وحیانی در عصری که جزیره عربستان گرفتار جاهلیت بود و خرد جایگاهی نداشت، عقل را جایگاهی والا بخشید که نمیتوان آن را در مکتب و یا جامعهای یافت. در یونان و ایران هر چند که فلسفه و خردورزی به شکلی خودنمایی و عرض اندام کرد و بر سفسطه چیره شد تا خرد ناب را از خرد آمیخته باز شناساند، اما نتوانست آن را به حوزه عمل اجتماعی و سیاسی وارد کند و در جامعه نقش سازنده و مؤثری بازی نماید. از اینرو مباحث آن در شکل انتزاعی و عقلانی محض باقی ماند و تنها کسانی که به نام فرزانگان شناخته میشدند به خردورزی مشغول شدند و مباحث کلی و کلان ایشان تنها در محدوده جغرافیای خاص بینشی و فکری باقی ماند و به حوزه عمومی و فرهنگ عامه وارد نشد.
مباحث کلی ایشان به زبان و اصطلاح خاصی تبدیل شد بهگونهای که خردورزی را بازی زبانی افراد شکم سیر دانستند که در زمان گرسنگی بردگان و عموم مردم که در اندیشه لقمه نانی بودند، ایشان با شکمهای انباشته از غذا در میان گرمابههای آباد به تفکر و اندیشیدن مشغول بودند و در کلیات اموری میاندیشیدند که بیرون از درک و فهم و حتی خواسته و نیاز ابتدائی بشر بهنظر میرسید.
این نوع خردورزی به جهت آنکه بیرون از نیازها و خواستههای عمومی مردم بود نهتنها بقای چندانی نیافت بلکه به سرعت با فروپاشی جامعه و دولت شهرهای یونانی که بر پایه نظام بردهداری شکل گرفته بود، از هم وارفت و از هستی رخت بست. آثاری از آن در یونان نماند و تنها شکلی از آن به مصر و اسکندریهگریخت و در تبعیدگاه خویش در کنف حمایت دولت استعماری آن، تا زمانی در میان اهل شکم سیران و سران زادگان باقی و برقرار ماند.
در این اوضاع و احوال که خرد و خردورزی وسیله و ابزار سرگرمی بزرگان و بزرگ زادگان میشود و هرگز به شکل واقعی و تاثیرگذار نقش خود را ایفا نکرده است، در میان مردمان درس نخوانده و بیقانون و بیدولت، بینشی وحیانی جایگزین شد و مردمان و جامعهای ساخت که نه تنها عقل را به جایگاه واقعی خود نشاند بلکه توانست آن را در امور عادی و معمولی زندگی مردم داخل سازد.
فلسفه اسلامی، دیگر فلسفه سیران و شکم سیران و درحوزه مسائل معقول ثانوی محض و کلیات نبود، فلسفه اسلامی که بر پایه آموزههای وحیانی شکل گرفت، فلسفه اندیشیدن به مسائل مردم و جامعه و تبیین و تحلیل اوضاع انسان و جامعه و ارائه راهکارهای برونرفت از مشکلات و دشواریهای زندگی شد.
در آموزههای قرآنی خرد به جایگاه اصلی خویش باز میگردد. انسان کامل انسانی خردوز است و انسان مؤمن انسانی است که باید با خردورزی، خدا و هستی و اصول دین خویش را بشناسد. هرگز ایمانی بدون خردورزی کامل نیست و اصولا ایمان شمرده نمیشود.
در اندیشه قرآنی، دین زمانی معنا و مفهوم مییابد که عقل، آن را بپذیرد.
در روایتی از امام معصوم آمده است که آنگاه که خداوند انسان را آفرید، وی را مختار کرد تا از میان عقل و دین و حیا یکی را بپذیرد. انسان عقل را برگزید. دستور رسید که ای حیا و دین به جایگاه خویش بازگردید که انسان شما را نپذیرفت. آنان گفتند: ما هر کجا عقل باشد با او هستیم چون خداوند ما را چنان آفریده است که در کنار عقل باشیم. (اصول کافی، ج۱ ص ۱۱) این روایت توضیح میدهد که اگر انسان دین را میپذیرفت به عقل و حیا دست نمییافت چنانکه اگر حیا را برمیگزید آن دو دیگر وی را همراهی نمیکردند و تنها اینگونه بود که هر گاه عقل را کسی برمیگزید آن دو دیگر ناچار به پیروی از او بودند.
در حقیقت دین و حیا در این تبیین و تحلیل در حکم دو بال عقل هستند و از وی تبعیت میکنند و اینگونه است که عقل جایگاه واقعی خویش را به دست میآورد.
ویژگیهای خردورزی در نگاه قرآن
قرآن به عقل بهگونهای دیگر مینگرد. این پیامبر درونی میبایست همان نقشی را در درون انسان بازی کند که پیامبر بیرونی یعنی پیامبران خدا بازی میکردند.
میدانیم که همه پیامبران الهی دارای آموزههایی هستند که برای مهار قوای درونی انسان و هدایت آن در راستای تکامل بشر آمده است؛ از اینرو پیامبر درونی و باطنی یعنی عقل نیز باید چنین ماموریتی را در درون انسان بازی کند.
بنابراین در بینش و نگرش قرآن، انسان خردورز دارای ویژگیهایی است که شناخت آن میتواند هم جایگاه خرد و نیز چگونگی تعامل ما با عقل و عقلا را بشناساند و نشان دهد که ما چه انتظاراتی باید از عقل و عقلا داشته
باشیم؟
چنان که این شناخت به ما یاری میرساند تا تحلیل درست و واقعی از خردورزی و خردمند داشته باشیم و اینکه چه مسائلی در حوزه خردورزی قرار میگیرد و چه کسانی خردورز واقعی هستند و خردمندان چه خصوصیاتی دارند؟نخستین ویژگیای که قرآن برای خردورز برمیشمرد تعقل است. به این معنا که از عقل خویش بهره میگیرد و خردورزی میکند.
بنابراین اندیشیدن مداوم و تعقل از صفات اصلی خردمندان است. کسی که آن را بیاستفاده میگذارد و از این نیرو و توان الهی بهره نمیبرد در حقیقت عاقل نیست هر چند به اعتبار داشتن قوه، عاقل بالقوه قلمداد میشود.
دیگر خصوصیت آن است که خردمند باید بداند در چه چیزی تعقل کند. تعقل کردن خود امری است و در اینکه در چه چیزی تعقل کند امری دیگراست. خداوند در اینباره به این مسئله اشاره میکند که شخص عاقل باید خرد خویش را به مسائل مهمی متمرکز کند که زندگی او را متحول میسازد و به آن معنا میبخشد و جهت میدهد. از اینرو از وی میخواهد که در هدفداری آفرینش تعقل کند که این دنیا و آفرینش هستی بدون هدف نبوده و انسان، باطل و بیهوده آفریده نشده است.(آل عمران آیات 190 و 191)
نتیجه چنین تفکری، بیگمان اثبات حقانیت و هدفداری آفرینش هستی است.
قرآن با بیان این نکته میکوشد تا افزون بر به کارگیری قوه عقل و نیز جهت بخشی به تعقل، نشان دهد که نتیجه این خردورزی در هستی نمیتواند جز اثبات حقانیت و هدفداری هستی باشد.
نتیجه اینگونه خردورزی و اثبات و اعلام آن به معنای ایمان به آفریدگاری و ربوبیت خدا است. چنانکه هدفداری مقتضای آن است که خردورز به قیامت و نیز پیامبری پیامبران باور داشته باشد.(آل عمران آیات 190 تا 194) اینگونه است که خردمند واقعی خود از بندگان خاص و شایسته خدا قرار میگیرد.(زمر آیه 17 و 18) و به کتب آسمانی و قرآن ایمان میآورد.(طلاق آیه 10 و نیز آل عمران آیه 7) در زندگی خویش از سخن حق پیروی میکند(همان ) و از حسابرسی دقیق قیامت بیمناک و هراسان است.(رعد آیه 19 تا 21) و میترسد که بهخاطر رفتار و اعمالش در روز رستاخیز سرافکنده و خوار شود.(آل عمران آیات 190 تا 194)
ترس و خشیتی که خردورزان دارند برخاسته از علم و معرفتی است که به خدا و هستی دارند و در حقیقت در برابر عظمت الهی خاشع هستند و در برابر عظمت او خشیت میورزند.(رعد آیه 19 تا 21)
خرد است که آدمی را به سوی حق و کمال هدایت میکند و به انسان مینمایاند که آفریدگاری و خدایی هست که پروردگار عالمیان است و هستی را به هدفی آفریده و راهنمایی فرستاده و حکمی کرده و کتاب و فرمانهایی را فرو فرستاده تا عمل شود و در صورت تعدی و تجاوز، در روز رستاخیز بازخواست گردد. این دانش و آگاهی است که وی را به حق رهنمون میسازد و خردورزان از کسانی هستند که اهل هدایت میباشند.(زمر آیه 18 و نیز غافر آیه 53 و 54)
عمل به آموزههای وحیانی در همه زندگی و ایجاد پیوندی خاص با خدا از دیگر ویژگیهای خردورزان در اندیشه قرآنی است. (رعد آیه 19 تا 21) اینگونه است که بر پایه دانش و عمل به فرمان خدا به حکمت و دانشی دست مییابند که تنها خاص فرزانگان و خردورزان است. آنان به اسرار کائنات آگاهی مییابند و حکمت و باطن هر چیزی را درک میکنند و به نعمت بزرگ ملکوت شناسایی افزون بر ملک شناسایی و دانش به ظاهر آسمانها و زمین دست مییابند.(بقره آیه 269)
نتیجه اینگونه خردورزی چیزی جز فهم عمیق از حقایق مسائل(رعد آیه 19 ) و از جمله کتب آسمانی و قرآن و مشکلات و متشابهات آن نیست.(آل عمران آیه 7) آنان به حقایق آموزههای وحیانی دست مییابند. (همان) و به جهت این فهم و درک عمیق از مشکلات، تنها برای خشنودی خدا صبرمیکنند (رعد آیات 19 تا 24) و در نهایت خود را در راه ایمان و بندگی (زمر آیه 17 و 18) به هر مشکلی میاندازند و از هجرت و شهادت هراسی به دل راه نمیدهند.(آل عمران آیات 190 تا 195) زیرا جان و دلشان به ایمان سرشته است و شاکله وجودیشان خدا و آیات وحیانی و اطاعت از آن میشود. همواره و در هر حال به یاد خدا میباشند و دمی از ذکر و یادکرد او غافل نمیشوند.
(آل عمران آیه 190 و 191)
تحمل شکنجه در راه ایمان خویش(آل عمران آیات 190 تا 195) انجام اعمال و دستورهای خداوند در حوزه تعبدیات (رعد آیه 19 و 22) دست و دل بازی و انفاق در راه خدا(همان) جهاد و پیکار در راه خدا
(آل عمران آیات 190 تا 195) جلب رضایت خدا به هر شکل(رعد آیات 19 تا 21) شنیدن سخنان همگان و انتخاب بهترین سخن(زمر آیات 17 و 18) اطاعت محض از پیامبران خدا(آل عمران آیات 190 تا 193) عبرتگیری از وضعیت دیگران و تجربهپذیری(بقره آیه 269 و آل عمران آیه 7 و یوسف آیه 111) وفای به عهد و پیمان الهی و دوری از شکستن آن، خوبی کردن در برابر بدیهای دیگران و چشم پوشی و اغماض در حق دیگران(رعد آیات 19 تا 21) و پوزش و مغفرتخواهی، از مهمترین ویژگیهای دیگر خردورزان از نگاه قرآن است.
بنابراین میتوان مدعی شد که خردمند مطلوب قرآن انسان کاملی است که جز پیامبری از همه خصوصیات پیامبران برخوردار است. آنان اهل تقوا هستند(بقره آیه 197) و دعاهایشان در حق دیگران از سوی خداوند مستجاب میشود و درحقیقت انسانهای مستجاب الدعوه هستند.(آل عمران آیات 190 تا 195) آنان رها یافته از ذلت و خواری و آتش دوزخ(همان ) و بهره مند از پاداش خاص خداوند(همان ) و همراه با ابرار و نیکان در بهشت هستند(همان)
عاقبت بخیری(رعد آیات 19 تا 24) و سلام فرشتگان(همان ) و بهشت(آلعمران) و همراهی با خویشان درستکار خویش(رعد، همان) از آثار چنین خردورزی است.
با این اوصاف میتوان به یقین حکم کرد که خرد در مفهوم قرآنی معنای خاصی دارد و هر کسی را نمیتوان خردورز دانست. کسی که معنا و مفهوم خردورزی را نادیده گرفتن تعبد دانسته در حقیقت مفهوم خرد را درک نکرده است و کسی که بهرغم حکم خرد و عقلانیت، بیحیایی را پیشه خود کرده در حقیقت عقل را زیر پا نهاده و خود را از خیر عقل بیبهره کرده است؛ زیرا عقل جایی حاضر میشود که حیا و دین است و دین و حیا جایی میروند که عقل میرود. پس در جایی که عقل نیست بیحیایی و بیدینی است و هر کجا که عقل باشد دین و حیا حاضر هستند. از اینرو کسانی که بیحیایی و بیدینی را پیشه خویش ساخته و مدعی عقل و خردورزی هستند در حقیقت فاقد عقل هستند و نمیتوانند مدعی آن باشند. در تحلیل و تبیین قرآنی خرد و تعبد در کنار هم هستند و چنانکه گفته شد هر جا که عقل رفت دین و حیا در پی او میروند و هر کجا که عقل رخت بر بست دین و حیا از میان میروند. بنابراین تعبد و تعقل در کنار هم میباشند و هر دو، انسان را یاری میرسانند تا به هدایت و ایمان و کمال وسعادت دست یابد.